تاریخ ساخت:2016
نویسنده:یورگن توروالت
مترجم: ذبیحالله منصوری
تعداد صفحات:399
ژانر:تاریخی
وضعیت:انتشار
به شما گفتهاند که سلولهای مغر قابل تجدید نیست و اگر سلولی از مغز جدا شود خواهد مرد. آنها که این را به شما گفتهاند نادان میباشند. دستهای خود را جلو بیاورید و چند تن از دانشجویان که به (زائر بروخ) نزدیکتر بودند دستهای خود را جلو بردند.
آن مرد مانند این که یک نان کیک را قطع میکند کارد جراحی خود را در مغز زن بیمار فرو برد و قطعهای از مغز را جدا کرد و در کف دست یکی از دانشجویان گذاشت و زن پرستار که کنار (زائر بروخ) بود با تانپون خونی را که به جریان در آمده بود را جمع کرد.
شش بار کارد جراحی (زائر بروخ) در مغز بیمار فرو رفت و هر بار، قطعهای از مغز را بیرون آورد و در کف دست یکی از دانشجویان گذاشت.
تمام دانشجویانی که در آن اتاق حضور داشتند در دانشکده پزشکی تحصیل میکردند و همه میدانستند که قطعه قطعه کردن مغز، سبب مرگ میشود اما اعتقاد آنها به علم و مهارت (زائر بروخ) به قدری بود که فکر میکردند آن استاد نابغه اشتباه نمیکند، و عمل او آسیبی به بیمار نمیزند و لابد قطعات مغز را که از نخاع بیمار جدا کرده، بر جای آنها میگذارد و آن قطعات با اطراف جوش میخورد و مغز بیمار به شکل اول در میآید.