تاریخ ساخت:2020
نویسنده:پرنیا اسد
تعداد صفحات:516
ژانر: درام-عاشقانه
در خونه رو با کلید باز کردم و وارد شدم! باصدای بلندی سلام کردم.
_ سلام من اومدم
صدایی شنیده نشد. رفتم توی اتاق. مامان روی تخت دراز کشیده بود و همونطور که یکی از دستهاش رو روی پیشانیش گذاشته بود، چشمهاش رو بسته بود.
به چارچوب در تکیه دادم و بهش خیره شدم!
هنوز بعد از سالها زیبایی چشمگیرش رو از دست نداده بود. شاید از درون واقعاً شکسته بود اما از ظاهر جز چند تا چروک روی
پیشانیش، اثر از گذشتن 15 سال رو نداشت. من میفهمم... اون روز که داشت با خاله نگین درد و دل میکرد و میگفت که فقط بخاطر من زنده هست و هدفش فقط خوشبختی من هست، رو شنیدم! مامان نمیدونه که من شنیدم.
فقط خدا میدونه که من چقدر عاشق مامانم هستم. وقتی به بلاهایی که سرش اومده فکر میکنم جگرم کباب میشه!
من هم مثل مامان; فقط بخاطر اون هست که اینجام...
با صدای مامان به خودم اومدم
مامان_ اومدی؟
کاملا احساسی و دوست داشتنی.