تاریخ ساخت:2017

نویسنده: --

تعداد صفحات: 702

ژانر:عاشقانه-درام





در باره این رمان:

روژان گفت: رائیکا ترو خدا…
همون‌جور که مقنعه‌ام رو درست می‌کردم، با لحن جدی و همیشگیم گفتم: روژان الکی بحث نکن، من خوشم نمی‌آد برم این‌جورجاها… تولد شمسی و قمری و میلادیشون رو هی جشن می‌گیرن، من که نمی‌گم تو نرو، برو خوش باشی اما من نمی‌آم….
با زاری گفت: تو دلم مونده برای یک بار هم که شده تو رو به دوستام نشون بدم…
- پس موضوع اینه؟ عزیز من مجبور نیستی جار بزنی خواهر من پلیسه…
مطمئن بودم که نگفته…. یک دروغ کاملا بچگانه بود…. می‌دونست کار من رو نباید به کسی بگه!
گفت: حالا که گفتم، رائیکا یک رحمی کن…‌ ها؟
کش چادرم رو درست کردم و همون‌جور که به سمت در ورودی می‌رفتم گفتم: خوش بگذره، خداحافظ…
داد زد: چرا دلت نمی‌سوزه، دخترهٔ سنگدل…
لبخند کوچولویی زدم و زود جمعش کردم… سوار پژو ۲۰۶ مشکیم شدم و به سمت اداره راه افتادم…

 
دانلود این رمان به صورت pdf